Web Analytics Made Easy - Statcounter

پیرمردی که همسرش را از دست داده بود به دام زنی افتاد که ۳۳ سال از خودش کوچک‌تر است.

به گزارش اطلاعات آنلاین، محمد که ۵ سال پیش همسرش را از دست داده بود و به دنبال شریکی برای زندگی خود می‌گشت، اما فرزندان او با ازدواج مجددش مخالف بودند.

محمد ۷۰ ساله از اوضاع مالی خوبی برخوردار است با مخالفت فرزندانش به سراغ روابط دوستی رفت و در این گشت و گزار‌ها با مینا آشنا شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مینا که ۳۷ سال بیشتر نداشت رابطه احساسی با محمد برقرار می‌کند و در ابتدا همه چیز خوب پیش می‌رفت و محمد به خیال خودش رابطه گرمی با مینا برقرار کرده است.

محمد رابطه‌اش را از دید فرزندانش پنهان نگه داشته بود و به صورت پنهانی با مینا ارتباط داشت، او به قدری دلبسته مینا شده بود که تمام اطلاعات شخصیش مثل اطلاعات محرمانه گوشی و فضای مجازیش را در اختیار مینا قرار داده بود.

روز‌ها گذشت و مینا درخواست یک خانه از محمد کرد و محمد که از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود، یک خانه در بالاشهر تهران برای مینا اجاره کرد و تمامی وسایل و تجهیزات لازم را برای او فراهم کرد.

پس از مدتی مینا به صورت ماهانه از محمد درخواست پول کرد و مرد دلباخته نیز درخواست مینا را اجابت می‌کند و ماهانه به حساب مینا مبلغ نه چندان کمی را واریز می‌کرد، اما به مرور مطالبات مینا به قدری زیاد شد که محمد دیگر توانایی اجابت نیاز‌های مالی مینا را نداشت و درخواست رد بر نیاز‌های مالی زن می‌زد.

مینا که دیگر متوجه شده بود قرار نیست، محمد نیاز‌های مالیش را برآورده کند، دیگر جواب تلفن مرد دلباخته را نداد و او را از تمامی شبکه‌های اجتماعی مسدود کرد و محمد متوجه می‌شود که علاقه‌اش به مریم یک طرفه بوده و چیزی که رابطه آن‌ها گرم نگه داشته بود چیزی جز پول نبوده است.

با این حال محمد وارد یک بحران عاطفی می‌شود و به زحمت تماسی با مینا برقرار می‌کند، اما زن او را تهدید می‌کند که اگر دوباره مزاحم او شود، رابطه پنهانیشان را برای تمامی مخاطبین موبایل محمد افشا می‌کند.

تمام عمر رابطه دروغین مینا و محمد یک سال بود و پیرمرد به قدری وابسته مینا شده بود که نمی‌توانست باور کند که مینا فقط برای پولش با او بوده است.

پس از مدتی محمد برای ثبت شکایت به کلانتری نیاوران مراجعه می‌کند و مدعی می‌شود مبلغی نزدیک یک میلیارد تومان برای مینا هزینه کرده است و حالا هیچ مدرک شناسایی از مینا ندارد و حتی نمی‌نواند ثابت کند که اسم او مریم است.

منبع: فرارو

کلیدواژه: اخاذی پلیس قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۰۰۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • جوان ۲۹ ساله بر اثر سقوط از آبشار لوه گلستان جان باخت
  • جست‎جو برای یافتن دختر ۴ ساله در کلاله
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • رابطه عاشقانه به خون کشیده شد / قتل هولناک زن جوان با ضربات چاقو
  • رابطه عاشقانه درخیابان گاندی با ۲۰ ضربه چاقو به خون کشیده شد
  • کشف جسد جوان ۲۸ ساله پلدختری در دره‌شهر
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • جسد جوان ٢٨ ساله پلدختری در دره‌شهر کشف شد